مفردات

مرا

بی

-تو-

جهانی، بی خبر باد...

#کوروش_آسمانی 

#مفردات 

بریده داستان

ازم پرسید:  مگه میشه آدم اینهمه دور باشه و دلش بسته کسی بمونه؟ حسن آقا و اوس مهدی که تو معدن بودن، چجور زری و آسیه رو رها کردن... بعدش با یه زن صیغه ای رفتن طهرون؟ دور ی همیشه قاتل عشقه...

گفتم ممل جان! آدم عاشق مثل بادبادک میمونه... همیشه رو هواست. به نسیمی جابجا و واژگون میشه اما همیشه سر طناب دسِ صاحابشه! آدم عاشق همیشه چشم به دس و دل صاحابشه...

هنوز چای سرد و تلخ م رو بالا نکشیده بودم... هنوز عاشق نبودم!

بریده داستان #ما_چند_نفر

#کوروش_آسمانی 

مآه تاب

ماه زیبای من

آسمان این شبها

پر از ماهک هاست

تو را با چه چیزی اشتباه گرفته اند

که هی بهانه ترا میگیرند و 

دل میشکنند

هلال تو

محبوب دل ماست

نو-تر- شو...

#کوروش_آسمانی 

مجموعه #سالمرگ

مفردات

گرچه میدانم که دنیا بعد ما دلخوش تر ست

سخت برمیدارم از او، این دستهای خسته را

#کوروش_آسمانی 

#مفردات

مفردات

عشق ما؛

بر 

-تو-

چنان ست

که خود میدانی ...

#کوروش_آسمانی 

#مفردات 

برای پدرم و تمام مردان

"فرخنده روزتان، مبارک"

مفردات

با شکاری که 

توئی...

لذت صیادی من

قدر یک تیر خلاص ست

که بر دل بزنم

#کوروش_آسمانی 

#مفردات

مفردات

دوستت دارم و 

این

-عشق-

مرا 

خواهد کشت...

#کوروش_آسمانی 

#مفردات

مفردات

چشم من مایل به دیدار کسی ست

کز نهانکاری،

ز دستش داده ام!

#کوروش_آسمانی 

#مفردات

مفردات

هرچه هست اینجا

نمیگردد به جای

-او-

که نیست...

#کوروش_آسمانی 

#مفردات

مفردات

در فلسفه لذت ایام جوانی

غم قرعه ما بود

و دگر

سهم جهانی!

#کوروش_آسمانی 

#مفردات

فرصت

سال تنهایی و 

فصل دلتنگی...

آدم فرصت ندارد باز گردد

و زمان مجال ندارد دیر برسد؛

ما همه ناچاریم 

دنبال خود برویم...

#کوروش_آسمانی

#سال_مرگ

مفردات

قدر تنهایی خود نیک ندانستم و حال

میخورم حسرت آن روز که عاقل بودم

#کوروش_آسمانی

#مفردات