دلمشغولی های مسافر راه مانده

دلمشغولی های مسافر راه مانده

مجموعه سروده های این سالهای من - کوروش آسمانی- میم صاد
دلمشغولی های مسافر راه مانده

دلمشغولی های مسافر راه مانده

مجموعه سروده های این سالهای من - کوروش آسمانی- میم صاد

سرد و دور

مثل قطبهای زمین

سرد و دور از دسترس

کسی حتی هوس رسیدن به من را هم ندارد

انسان وقتی سراغ قطب میرود

که تنهایی اش

سر بکشد از همه سمت!

کوروش آسمانی

"از مجموعه روزهای رویا"

عاقبت

بیا همراه شو ای عشق

ای همراز من تا مرگ

ای تنها دلیل رفتنم بی مهر

این غمخانه بی مستی و ساغر

فسون صدهزاران رنگ بی نقاش می ریزد

و گل...

این موهبت

همراه کوتاه مسافر

عاقبت بر خاک سردم

میدهد آوا

که این دیوانه

-من-

دیوانه بی احساس؛ گلها چید

اینک گل به سر، در خاک

آوای دگر دارد

کوروش آسمانی

"از مجموعه روزهای رویا"

 

پلانهای بسته

نقشت را خوب بازی کن

این پلانهای بسته

یک کات دارد!

آنهم انتهایش

تماشاگران می ایستند

اشک میریزند

و تو در خودت فرو می روی

بی بازگشت...

کوروش آسمانی

"از مجموعه روزهای رویا"

مردم

مرد فالگیر؛

آرزوهایش را به نوک پرنده ها

می فروشد

مردم، آرزوهایشان را در کاغذی پیچیده می خرند

و آرزوها

راه خانه صاحبانشان را

گم-تر- میکنند

کوروش آسمانی

"از مجموعه روزهای رویا"