من آخر فصل مهاجرا ت تو ام
خسته و از سر ناچاری
به من رسیده ای
نمیدانم بخندم یا گریه کنم
حال که مشغله ام پرستاری از توست...
کوروش آسمانی
-دو سه خط شعر سپید برای پرنده ای که بازنگشت-
این جنون است که من باز دچارش شده ام؟ جالب این است که من هم به همین می خندم در پی قهقهه و خنده و شور و غوغا یک جهان مشغله دارم ...نبین می خندم... دنیا
..... این جنون است که من باز دچارش شده ام؟ جالب این است که من هم به همین می خندم در پی قهقهه و خنده و شور غوغا یک جهان مشغله دارم نبین می خندم
عشق آن اگر باشد که می گویند دلهای صاف و ساده می خواهد عشق، آن،اگر باشد که من دیدم انسان فوق العاده می خواهد ! "علیرضا آذر"
ممنونم از انتخاب بسیار خوبت.
این جنون است که من باز دچارش شده ام؟
جالب این است که من هم به همین می خندم
در پی قهقهه و خنده و شور و غوغا
یک جهان مشغله دارم ...نبین می خندم...
دنیا
..... این جنون است که من باز دچارش شده ام؟
جالب این است که من هم به همین می خندم
در پی قهقهه و خنده و شور غوغا
یک جهان مشغله دارم نبین می خندم
عشق آن اگر باشد که می گویند
دلهای صاف و ساده می خواهد
عشق، آن،اگر باشد که من دیدم
انسان فوق العاده می خواهد !
"علیرضا آذر"
ممنونم از انتخاب بسیار خوبت.