دلمشغولی های مسافر راه مانده

دلمشغولی های مسافر راه مانده

مجموعه سروده های این سالهای من - کوروش آسمانی- میم صاد
دلمشغولی های مسافر راه مانده

دلمشغولی های مسافر راه مانده

مجموعه سروده های این سالهای من - کوروش آسمانی- میم صاد

بهشت

ما که بهشت خودمان را با آدمهایش انتخاب کردیم

حال چه اهمیتی دارد

این فرشته های خبرچین

از ما به خدایمان چه برسانند

نیک و بد

نتیجه اش را خوب میدانم

به بهشتی میروم

که بوی آدمهای مرا بدهد...

کوروش آسمانی

 

نظرات 3 + ارسال نظر
یلنا یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 19:41

محتسب در نیمه شب جایی رسید
در بن بازار مستی خفته دید.
گفت هی مستی چه خوردستی بگو.
گفت ازآن خوردم که هست اندر سبو
گفت آخر در سبو واگو که چیست؟
گفت از آنکه خورده‌ام، گفت این خفی است
گفت آنچه خورده‌ای آن چیست آن
گفت آنکه در سبو مخفیست آن
دور می‌شد این سؤال و این جواب
ماند چون خر محتسب اندر خلاب
گفت او را محتسب هین آه کن
مست هوهو کرد هنگام سخن
گفت گفتم آه کن هو می‌کنی
گفت من شادم ، تو از غم می زنی
آه از درد و غم و بیدادی است
هوی هوی می‌ کشان از شادی است
مثنوی مولانا

یلنا یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 19:40

استاد عزیزم
بهشت خودمان با آدمهایش یه دنیا حرف حساب است
می درون سبو مولاناست انگار.بسیار دوستش دارم .


محتسب در نیمه شب جایی رسید
در بن بازار مستی خفته دید.
گفت هی مستی چه خوردستی بگو.
گفت ازآن خوردم که هست اندر سبو
گفت آخر در سبو واگو که چیست؟
گفت از آنکه خورده‌ام، گفت این خفی است
گفت آنچه خورده‌ای آن چیست آن
گفت آنکه در سبو مخفیست آن
دور می‌شد این سؤال و این جواب
ماند چون خر محتسب اندر خلاب
گفت او را محتسب هین آه کن
مست هوهو کرد هنگام سخن
گفت گفتم آه کن هو می‌کنی
گفت من شادم ، تو از غم می زنی
آه از درد و غم و بیدادی است
هوی هوی می‌ کشان از شادی است

یلنا یکشنبه 28 مهر 1392 ساعت 19:18

دست مریزاد استاد

....که بوی آدمهای مرا بدهد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد