دلمشغولی های مسافر راه مانده

دلمشغولی های مسافر راه مانده

مجموعه سروده های این سالهای من - کوروش آسمانی- میم صاد
دلمشغولی های مسافر راه مانده

دلمشغولی های مسافر راه مانده

مجموعه سروده های این سالهای من - کوروش آسمانی- میم صاد

پرواز 3

دانستم چرا پریدنمان شبیه پرواز نبود...

آن پرنده زمینی شده بود

و ما ندانسته

زمین گیرشدن را فراگرفتیم!

کوروش آسمانی

 

نظرات 1 + ارسال نظر
یلنا دوشنبه 10 تیر 1392 ساعت 00:04

خیلی از دیدن اشعار جدیدتون خوشحال شدم
شعرتون خبلی زیباست .مرحبا به این همه هارمونی مرحبا به اینهمه دیدگاه وسیع تون مرحبا بر شما

اینک منم که‌ شب را به‌ بازی گرفته‌ است
در آستانه‌ ی فصل دوباره‌ ی کوچ
فصل پوچ

پرواز کن پرنده‌ ام
آسمان سرد است
پرواز کن پرنده‌ ام اینجا زمین سرد است
آسمان تاریک
اینجا تنم سرد است آسمان تاریک

ماندن مرگ توست
ماندن سکوت من
پایان ماست

پرواز کن پرنده‌ ام پرواز کن
پرواز امید بازگشت است
انتظار است آمدنت را که‌ رفته‌ ای

اینجا خدا مرا
من شب را
شب خدا را به‌ بازی گرفته‌ است
و من بازی را به‌ بازی گرفته‌ است

.
.
.

خطا کن
دیوانه‌ شو،بخند،پرواز کن
پرواز کن امیدوار
پرواز
امید است آمدنت را که‌ رفته‌ ای
که‌ باز میگردی با ترانه‌ هایی از سرزمین های دور

اینجا همه‌ من را
من شب را
شب همه‌ را به‌ بازی گرفته‌ است
که‌ باز میگردی با ترانه‌ هایی از چشمه‌ های نور
سرزمین های دور

و همه‌ خطا می کنند
دیوانه‌ میشوند
می خندند
به‌ تو که‌ برای مردم کور
نور آورده‌ ای
از سرزمین های بالای آفتاب
دور

که‌ خدا من را
من شب را
و شب خدا را به‌ بازی گرفته‌ است

.
.
پرواز کن پرنده‌ ام
دیوانه‌ شو
بخند

خطا کن که‌ .............
که‌ خطا کنند
که‌ بخندند به‌ تو که‌ برای مردمان کور
نور آورده‌ ای از سرزمین های بالای آفتاب
دور ماردین امینی انبی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد