دلمشغولی های مسافر راه مانده

دلمشغولی های مسافر راه مانده

مجموعه سروده های این سالهای من - کوروش آسمانی- میم صاد
دلمشغولی های مسافر راه مانده

دلمشغولی های مسافر راه مانده

مجموعه سروده های این سالهای من - کوروش آسمانی- میم صاد

ماهی آزاد

ماهی آزادی بودم

عشق تو قلابی بر دهانم

رهایم نمیکند...

رهایش نمیکنم

کوروش آسمانی

"از مجموعه روزهای رویا"

پاییز رنگ رنگ

برای پاییزی که نمی ماند

خاطره نساز

این برگ های رنگ رنگ

عشقبازی شان را تابستان کرده اند...

-تو- را بازی میدهند.

کوروش آسمانی

از مجموعه روزهای رویا

فصل رفتن

عصر پاییز

فصل رفتن

با والیوم خاطراتم

ته جیب بارانی ؛ بازی میکنم

روزی سه وعده...

و تمام

کوروش آسمانی

"از مجموعه روزهای رویا"

زندگی

ساعت

؛هفت را

 شش بار زنگ میزند

موریانه ها از خاطراتم بالا میروند

همه چیز را میخورند

جز...

-نام تو-

سرم فریاد میکشد

گوشهایم در سکوت سوت می زنند

چه بود این آشفته خواب

که زندگی کردمش!

کوروش آسمانی

"از مجموعه روزهای رویا"

مردی در آستانه پرواز

مردی خود را از پنجره رویا پرت میکند

پلیس ها کتابخانه اش را جستجو میکنند

و مرگ...

راه شیروانی را طی میکند

مردی از پنجره رویا پرت میشود

و خورشید...

از لج پلیس ها؛

غروب میکند

کوروش آسمانی

"از مجموعه روزهای رویا"

سو تفاهم

در ترمینال شمال شمال جار میزنند

راننده آینه را با جاده اشتباه گرفته

زن گره روسری اش را با طناب دار

و پلیس عکس دانشگاه تهران را با برگ جریمه

پشت همین پیچ اشتباهی

همه ما به قصد شمال...

جنوب میرویم

کوروش آسمانی

"از مجموعه روزهای رویا"

منتظر

جاده که مسیر

و

رفتن دلیل

 و

غبار که نشانه

و

-من-

که منتظر

کوروش آسمانی

"از مجموعه روزهای رویا"

یک عمر سکوت

و حالا وقت سوگواریست 

بر آنچه بین ما گذشته... 

یک عمر سکوت 

پس از یک دقیقه دیدن 

کوروش آسمانی

"از مجموعه روزهای رویا"


دلتنگی

پنجره باران را دلتنگست...

و من؛

تو را

کوروش آسمانی

"از مجموعه روزهای رویا"

زن

نوشت ...

-زن-

خواندیم

گناه

سرودیم

عشق

و نفهمیدیم

زندگیست...

کوروش آسمانی

"از مجموعه روزهای رویا"

بر باد رفته

بر باد دادن خیلی هم چیز بدی نیست

تو موهایت را

صدایت را

عطرت را

من ...

زندگی ام را

حال باز هم از بی تفاهمی بگو

کوروش آسمانی

"از مجموعه روزهای رویا"

مرزهای بین ما

 ما

مرزهایی داریم از جنس فاصله

بدون سرباز و سیم خاردار

همین نمیخواهم هایت است همه اش!

مرزها را گاهی با جنگ بر میدارند...

بیشتر با بوسه!

کوروش آسمانی

"از مجموعه روزهای رویا"

آتش بس

آتش بس

یعنی ...

نگاهم نکن

تا نسوزم

کوروش آسمانی

"از مجموعه روزهای رویا"

بازگشت 5

چون موج تنها

که به ساحل بر میخورد

به خودم باز میگردم

هربار که به شوق وصل

سمت تو آمده ام...

کوروش آسمانی

"از مجموعه روزهای رویا"

صلح

دستان پسر را بسته بودند

بال مادر را هم

انگار جنگ تمام شده است

و کبوترهای صلح...

پرواز کنند

انتظار هم بوی غربت دارد

دستان پسر؛

بال مادر...

کوروش آسمانی