کوروش آسمانی
تو گذشته ای در من...
حالا میتوانی دعای پرستوها را لبخوانی کنی
که با یکدیگر
از رنج و عذاب بی سقفی میگویند
و هراس ماندن
کوروش آسمانی
ما ...
جبهه نرفته ایم
گلوله ای هم شلیک نکرده ایم
از قضا تیری هم به جائی مان نخورده
فقط گاهی
هوس عطر میدانهای مینی را میکنیم
که به لطف گذر شما
پر از گلدانهای بدون گل شده
راستی مسیر خواب شقایق کدام سو است؟
کوروش آسمانی
تردید رهایم نمیکند
وقتی
نه ماندنی باشد
نه داشتنی
ایکاش همه فصل های خدا
پائیز باشد
تا نه من از رفتن گله کنم
نه تو بهانه داشتن...
کوروش آسمانی
همراه مسافری که نیامده
یادگاری برایم فرستاد
یک دستمال سفید
با گلبرگهای یاس
و ...
شعری کوتاه که
نمان نمیرسم...
کوروش آسمانی
عمری برای توصیفش نشستیم و نوشتیم و خواندیم
بی معرفت در رفتن ما
به سطری تمام کرد
اینهمه علاقه را
"که او نآمده خود رفت"
دنیا را می گویم
بی وفا یاری بود
کوروش آسمانی
مسافری سرگردانم
که بی وعده ساعت را میپرسم
اصلا گیرم که ساعت هفت و نیم باشد
یا چند...
چه فرقی میکند وقتی مقصدی نداری و کسی انتظارت را نکشد؟
کوروش آسمانی
شما مردی را ندیده اید...
همین پائیز امسال
بی چتر و کیف دستی
آدرسی به دست
به دنبال نیمکتی زیر آوار برگ باشد؟
من نشانی ام را گم کرده ام
و شما بیگانه تر از خودم
با تعجب مرا با آنکه پی اش هستم اشتباه گرفته اید...
شما مردی را ندیده اید؟
کوروش آسمانی
و سکوتم را تنها تو خواهی شنید
هنگامی که مرا
لال بپندارند
و من آنها را ناشنوا ...
کوروش آسمانی
گفته بودم بازمیگردم...
نه از طور
نه از حرا
از تو
اینبار مرا پیامبری بدان
با آتشی در سینه
و دستی در گریبان
بی کتاب و معجزه
و خدائی که نه میبخشد
نه مجازات میکند
کوروش آسمانی
ما شما را
بیشتر از آن چند جمله ناقص
که روی پاکت سیگار نوشتیم
دوست داریم
قدر همان پک آخر و عمیق و ...
البته سینه سوز
ما شما را "بد" دوست داریم
کوروش آسمانی
همان بهتر کتاب نیمه کاره "طاعون" را بخوانم
مدتیست از کوری رهائی یافته ام و در دامان طاعون جا خوش!
راستی اسامی بهتری نبود برای کتابهائی که به امانت گرفته ام
نمیدانم ما آدمها "چه" مان میشود
گاهی...
مدام فریاد اعتراض گونه مان را
در گوش زمان پراکنده ایم
که ای آفریدگار
ما را به همان بهشت ندیده برگردان
شاید آنجا کتابهای دیگری برای خواندن پیدا کنیم
مثلا...
همان عاشقانه های خودش!
کوروش آسمانی
ما که بهشت خودمان را با آدمهایش انتخاب کردیم
حال چه اهمیتی دارد
این فرشته های خبرچین
از ما به خدایمان چه برسانند
نیک و بد
نتیجه اش را خوب میدانم
به بهشتی میروم
که بوی آدمهای مرا بدهد...
کوروش آسمانی